رمان داستانی
A Stranger in the House
سه پسر - دو نفر سیزده ساله و یکی چهارده ساله که به تازگی سبیل پشت لبشان سبز شده بود - عادت داشتند وحشیانه بدوند. در این محلۀ شهر، بچهها خیلی زود بزرگ میشوند. شب دیر به خانه میآیند. از آن بچههایی نیستند که پشت رایانه بنشینند، تکالیف انجام بدهند و زود به رختخواب بروند. بیرون پرسه میزنند، دنبال دردسر هستند. خب! به نظر میآید که دردسر هم پیدا کردند...
American Dirt (Oprah's Book Club) by Jeanine Cummins
Arthas - Rise of the Lich King - World of Warcraft 6
Auggie and Me Three Wonder Stories
"« وقتی با شرایط خاصی به دنیا آمده اید كه توی چشم هستید،همرنگ شدن با اجتماع سخت است.
Bad Blood: Secrets and Lies in a Silicon Valley Startup
Beautiful Ruins by Jess Walter
BEFORE I FALL
اين خيلي باعث تعجبمه كه چقدر راحت همه چيز عوض ميشه، چقدر آسونه كه از همون مسير هميشگي شروع كني و از جاي تازهاي سر در بياري. فقط يه قدم اشتباه يه مكث، يه راه انحرافي كافيه تا عاقبت دوستاي جديد پيدا كنين، يا يه اتفاق بد بيفته، يا رابطهتون به فنا بره. قبلا هرگز به ذهنم خطور نكرده بود؛ قبلا هرگز قادر به ديدنش نبودم. و اين باعث ميشه به طور ناخوشايندي حس كنم شايد همه اين احتمالات در يك زمان وجود دارن، مثلا تو هر لحظهاي كه زندگي ميكنيم هزاران لايه ديگه زير اون هست كه متفاوت به نظر ميرسه. شايد من و ليندزي دوستاي صميمي هستيم و هر دو از هم بيزاريم. شايد من فقط به اندازه يه كلاس رياضي با هرزگي فاصله دارم، درست مثل آنا كارتولو. شايد منم در عمق وجودم مثل اونم. شايد همهمون هستيم. .....