رمان داستانی
کتاب Tomorrow and Tomorrow and Tomorrow by Gabrielle Zevin
The Hunchback of Notre Dame by Victor Hugo
The Secret Garden by Frances Hodgson Burnett
Little Women by Louisa May Alcott
لوییزا می آلکوت هرگز ازدواج نکرد و زمانی که تشخیص داد با نویسندگی از عهدهی مخارج زندگیاش برمیآید، تمام کارهایش از جمله پرستاری را کنار گذاشت. سرانجام رمان زنان کوچک که در آن به حق انتخاب دختران و زنان بسیار توجه شده است، برایش شهرت و ثروت بسیار به ارمغان آورد...
Pulp by Charles Bukowski
کتاب عامه پسند، رمای نوشته ی چارلز بوکفسکی است که اولین بار در سال 1994 به چاپ رسید. داستان این اثر به ماجراهای عجیب شخصیتی به نام نیک بلان می پردازد. نیک، کارآگاهی بدشانس است که به شکلی اتفاقی با مهمترین پرونده ی قرن مواجه می شود؛ خب البته باید گفت چندین پرونده که هر کدام به یک میزان مبهم و اسرارآمیز هستند و هیچ کدام به جز رفتنِ بیشتر و بیشتر به اعماق کابوسی تاریک، اگزیستانسیال و البته طنزآمیز به جایی نمی رسند. در ابتدا، بانوی مرگ از بلان می خواهد تا از مرگ رمان نویسی فرانسوی به نام سلین مطمئن شود؛ بلان سپس توسط افراد دیگری نیز استخدام می شود: شوهری که گمان می کند همسرش در حال خیانت به اوست، یک متصدی کفن و دفن که به دنبال موجودی فضایی می گردد و شخص دیگری که از بلان می خواهد کسی یا چیزی را پیدا کند که فقط با نام گنجشک قرمز شناخته می شود.
The Course of Love by Alain de Botton
Little Fires Everywhere
با آتش گرفتن خانه ی خانواده ی ریچاردسون ها Richardson ، داستان آغاز می شود. طبق گفته ی سه فرزند بزرگ خانواده، این آتش سوزی با اشتباه دختر کوچک خانواده صورت گرفته است. البته در ادامه حادثه ی آتش سوزی تبدیل به موضوع حاشیه ای میشود و موضوع اصلی داستان، به ندرت برای خواننده آشکار می شود.
Room by Emma Donoghue
داستان زندگی مادر و پسری است که در یک آلونک زندانی شدهاند و تمام دنیایشان در همین «اتاق» خلاصه شده است. این رمان با به چالش کشیدن مسایل روانشناسی، مخاطب را از ابتدای داستان با اثر درگیر میکند.
BEFORE I FALL
اين خيلي باعث تعجبمه كه چقدر راحت همه چيز عوض ميشه، چقدر آسونه كه از همون مسير هميشگي شروع كني و از جاي تازهاي سر در بياري. فقط يه قدم اشتباه يه مكث، يه راه انحرافي كافيه تا عاقبت دوستاي جديد پيدا كنين، يا يه اتفاق بد بيفته، يا رابطهتون به فنا بره. قبلا هرگز به ذهنم خطور نكرده بود؛ قبلا هرگز قادر به ديدنش نبودم. و اين باعث ميشه به طور ناخوشايندي حس كنم شايد همه اين احتمالات در يك زمان وجود دارن، مثلا تو هر لحظهاي كه زندگي ميكنيم هزاران لايه ديگه زير اون هست كه متفاوت به نظر ميرسه. شايد من و ليندزي دوستاي صميمي هستيم و هر دو از هم بيزاريم. شايد من فقط به اندازه يه كلاس رياضي با هرزگي فاصله دارم، درست مثل آنا كارتولو. شايد منم در عمق وجودم مثل اونم. شايد همهمون هستيم. .....